خدا مشتی خاک را برگرفت.می خواست لیلی را بسازد، از خود در او دمید . ولیلی پیش از آنکه با خبر شود، عاشق شد.سالیانی است که لیلی عشق می ورزد.لیلی باید عاشق باشد.زیرا خدا در او دمیده است و هر که خدا در او بدمد، عاشق می شود...
لیلی نام تمام دختران زمین است . نام دیگر انسان.
خدا گفت :
زمین سردش است.چه کسی می تواند زمین را گرم کند؟
لیلی گفت: من.
خدا شعله ای به او داد .لیلی شعله را توی سینه اش گذاشت .
سینه اش آتش گرفت .خدا لبخند زد. لیلی هم.
خدا گفت:شعله را خرج کن.زمینم را به آتش بکش.
لیلی خودش را به آتش کشید .خدا سوختنش را تماشا میکرد.
لیلی گر می گرفت .خدا حظ می کرد.
لیلی میترسید.می ترسید آتش اش تمام شود.لیلی چیزی از خدا خواست .خدا اجابت کرد.
مجنون سر رسید.
مجنون هیزم آتش لیلی شد.
آتش زبانه کشید.آتش ماند.زمین خدا گرم شد!
خدا گفت:اگر لیلی نبود، زمین من همیشه سردش بود...
"عرفان نظر آهاری"
۱۵۹
سلام دوست سا نو مبارک عزیز وبلاگ بسیار زیبایی داری
موفق باشی
یاحق
سلام عزیزم
ممنون از لطفت
وبلاگ شما هم خیلی قشنگ بود
سال نوی شما هم مبارک
موفق و پیروز باشی
سلام
همه ی نوشته های این خانومه قشنگن و این از زیباترینهاست.
من آپم بیا یه سر .(شوخی)
انسان نه این است که درون گراییش را با عشق و ایمان و عرفان و برون گراییش را با مادیات و علم بسازیم.بی توجیه جهان بینی و بی زیر بنای جهان بینی.
و زندگی نه این است که زندگی اخروی را بر مبنای دین بنا کنیم و زندگی دنیوی را بر مبنای تعقل.
دکتر شریعتی
در تمام زندگانی ،ما لیلیان زمینی،تپش های کوچک بزرگ از رازگویه های عشق های پاک زمینی در صدف سینه داریم...
اما
ای کاش رازگونه هایمان ،واگویه هایی از آن سرچشمهء نور داشت..
ما لیلیانیم که چون ترنم لطیف یک هزار ، راز عشق را بباید که در کنار آفریدگارمان در گوش مجنون بسراییم.....
سلام خیلی ممنون از وبلاگ زیبایتان
خیلی ممنون از خانم آهاری عزیز