دعاهایت را بنویس

دعاهایت را بنویس

story  

نفس که می کشم ، با من نفس می کشد .قدم که برمی دارم، قدم برمی دارد.اما وقتی که می خوابم ، بیدار می ماند تا خوابهایم را تماشا کند.او مسئول آن است که خوابهایم را تعبیر کند.او فرشته من است، همان موکل مهربان.اشک هایم را قطره قطره می نویسد.دعاهایم را یادداشت می کند. 

.آرزوهایم را اندازه می گیرد و هر شب مساحت قلبم را حساب می کند و وقتی که می بیند دلتنگم ، پا در میانی می کند و کمی نور از خدا می گیرد و در دلم می ریزد،تا دلم کوچک و مچاله نشود.
به فرشته ام میگویم:از اینجا تا آرزوهای من چقدر راه است؟من کی به ته رویلهایم میرسم؟میگویم:من از قضا و قدر واهمه دارم.من از تقدیر میترسم.از سرنوشتی که خدا برایم نوشته است.من فصل آینده را بلد نیستم.از صفحه های فردا بیخبرم.میگویم:کاش قلم دست خودم بود....کاش خودم مینوشتم.....
فرشته ام به قلم سوگند می خورد و آن را به من می دهد و می گوید:بنویس.هر چه را که می خواهی... بنویس که دعاهایت همان سرنوشت توست.تقدیر همان است که خودت پیشتر نوشته ای...
شب است و از هزار شب بهتر است.فرشته ها پایین آمده اند و تا پگاه درود است و سلام.قلم در دست من است و می نویسم.می دانم که تا پیش از طلوع آفتاب تقدیرم را خدا به فرشته ها خواهد گفت.(عرفان نظر آهاری)

تقدیر

یه روز حضرت موسی به خداوند متعال عرض کرد : من دلم میخواد یکی از اون بندگان خوبت رو ببینم . خطاب اومد : برو تو صحرا . اونجا مردی هست داره کشاورزی میکنه . او از خوبان درگاه ماست . حضرت اومد دید یه مردی هست داره بیل میزنه و کار میکنه . حضرت تعجب کرد که او چطور به درجه ای رسیده که خداوند میفرماید از خوبان ماست . از جبرئیل پرسید . جبرئیل عرض کرد : الان خداوند بلائی بر او نازل میکند ببین او چی کار میکنه . بلیه ای نازل شد که آن مرد در یک لحظه هر دو چشمش رو از دست داد . فورا نشست . بیلش رو هم گذاشت جلوی روش . گفت : مولای من تا تو مرا بینا می پسندیدی من داشتن چشم را دوست می داشتم . حال که تو مرا کور می پسندی من کوری را بیش از بینایی دوست دارم . حضرت دید این مرد به مقام رضا رسیده . رو کرد به آن مرد و فرمود : ای مرد من پیغمبرم و مستجاب الدعوه . میخوای دعا کنم خدا چشاتو بهت برگردونه . گفت : نه . حضرت فرمود : چرا ؟ گفت :

آنچه مولای من برای من اختیار کرده بیشتر دوست دارم تا آنچه را که خودم برای خودم بخواهم .

دلیل اجابت نشدن برخی دعاها

اعیاد مبارک قربان وغدیربر همه ی عاشقان ولایت وامامت تبریک و تهنیت باد.

گاهی اوقات انسان همه ی شرایط واصول مورد اجابت واقع شدن دعا را رعایت میکند اما دعایش اجابت نمی شود. این مسئله به این دلیل است که انتظارات انسان ودعایش سود و منفعتی برایش ندارد و خداوند دوست ندارد که دعاهایی از بندگانش را اجابت کند که به زیان آنهاست،درست مثل مهر و محبت والدین به فرزندانشان که انتظارات نا مناسب آنهارا که میدانند به ضررشان است برآورده نمی سازند.

در عوض اجابت نشدن برخی دعاها،خداوند مهربان الطاف و نعمات خود را از زمین وآسمان نصیب بنده اش می کند،گویی که او آرزو میکند که هیچگاه آن دعایش اجابت نگردد.

در این مواقع انسان باید خود را تسلیم خدا نماید و به خواسته ی الهی ایمان داشته باشد و دلگرم باشدو هرگز با خواست خداوند مخالفت و شکایت نکند،اما هرگز دست از تلاش و کوشش نکشد.

خدا گر ز حکمت ببندد دری                           زرحمت گشاید در دیگری 

 

دوست خوبم:

همیشه تو یک ارتفاع بلندی از جو دیگه ابری وجود نداره،اگه یک وقت دیدی آسمون دلت ابریه بدون به اندازه ی کافی اوج نگرفتی....